معماری فلسفی

تاثیر معماری فلسفی در طبیعت

وقتی که شما چیزی را می‌سازید تنها آن چیز را در انزوا ساخته‌اید، اما بایستی همچنین بر روی جهان پیرامون خویش تاثیر بگذارید و آن‌را اصلاح کنید، به نحوی که جهان بزرگ‌‌تر در آن مکان منسجم‌تر و کامل‌تر باشد و در نهایت چیزهایی که ساخته‌اید مکان خویش را در شبکه‌ای از طبیعت پیدا کرده باشد. طراحی بایستی برگرفته شده از زمان،‌ مکان و فرهنگ زمینه باشد تا سازگاری یابد. مفهوم ویژگی‌های بومی،‌ محلی و اورگانیک در معماری فلسفی سبب هماهنگی و تعادل میان انسان و طبیعت شده است و در این شیوه یکپارچگی با سایتی که ساختمان ساخته شده مطرح است. شرایط آب‌ و هوایی نظیر باران، آفتاب و گردش فصول در رابطه با فلسفه‌ی معماری در طبیعت است.فلسفه‌ی معماری با پدیده‌ی پست‌مدرنیسم نقش مهمی را به عهده گرفت زیرا در این دوره در حوزه‌ی معماری تغییرات در تولیدات زیبایی‌شناختی به صورت چشمگیری قابل مشاهده است. ونچوری توجه معماری را به سمت هنر- پاپ کشانده و ارتباط عمیقی را بین تمدن و فرم‌های معمارانه تعریف کرده است.

ارتباط معماری فلسفی با انسان

انسان به طور معمول در ساختمان‌ها زندگی می‌کنند- سازه‌های مصنوع ساخت بشر نیز برای پاسخگویی به چنین عملکردی است. چرا فضاهای مسکونی ساخته می‌شوند؟ و معماران مساکن را برای چه کسانی می‌سازند؟ این دو پرسش بیان‌کننده‌ی دو دیدگاه مختلف است: معماری فلسفی می‌تواند چیزی درباره‌ی شرایط انسانی ( به طور کل و یا خاص فرهنگ) بگوید و همچنین می‌توانیم بینشی درباره‌ی معماری از ادارک انسانی ارایه دهیم.بسیاری از معماران، معاصر و یا سنتی ادعا کرده‌اند که بر روی نیازهای انسانی تمرکز داشته‌اند. معماری فلسفی منتج‌ شده از چنین اندیشه‌ای به طور قطع جوابگوی نیازها و خواسته‌های انسان‌هایی که در فضای ساخته شده زندگی می‌کنند نیست.معماری، به طور سنتی، نقش قابل اغماضی را در درک فلسفی انسان‌ها داشته است (به دلیل تحلیل‌های جامعه‌شناحتی، انسان‌شناسی، روان‌شناسی و مردم‌شناسی). اما همواره به طور کلی اذعان شده است که انسان‌ها نیازمند ساخت مکان‌هایی برای اسکان دارند و تجزیه‌وتحلیل‌های دقیق‌تر این نیاز را قطعا ضروری دانسته است.

سبک معماری فلسفی دوران معاصر

طیف وسیعی از فلسفه‌های غربی نظیر ولف و شوپنهاور دارای مزایای تاریخی است

و دیگر فلاسفه که در پروژه‌های معماری فلسفی به طور سرسری کار کرده‌اندو رابطه تعامل بین فلسفه و معماری را در آثارشان نشان‌ داده‌اند عبارت است از دیوی که پلان‌هایی برای مدرسه لابراتور شیکاگو طراحی کرد، فیلسوف اتریشی لودویگ ویتگنشتاین در طراحی خانه‌ای برای خواهرش نظریه‌ی فلسفی خود را نشان داد و بنتام فیلسوف طراحی اصلاحی را برای زندانی ارایه کرد. با این حال بازتاب کلی فلسفی در معماری حتی تا به امروز بسیار کم‌تر زنده و پر جنب‌وجوش‌تر نسبت به مباحث متمرکز شده بر روی هنرهایی نظیر فیلم‌سازی بوده است.

تعریف معماری فلسفی عبارت است:
– معماری به عنوان یک اثر هنری، واسطه و میانجی طراحی و یا محصول و حرفه‌ای عملی تعریف شده است.
– احجام معماری به صورت چیزهای طبقه‌بندی شده‌ای هستند که از یکدیگر متمایز و به طرز خاصی تعریف شده است.
– مشخصات ویژه‌ی معماری عبارت است از یکپارچگی و وحدت سازه، زیبایی، سودمندی یا فضا، نور و فرم و روش‌هایی که در معماری ویژه و خاص هستند.
– انواع معماری- چگونه گروه‌های آبستره‌ای از احجام معمارانه با هم ترکیب و مصادیق آن‌ها در نظر گرفته شده‌اند.
– معنا و دیگر دستوزبان‌ها- همانندپدیدارشناسی در معماری.
– ویژگی‌های اجتماعی و اخلاقی احجام معماری و حرفه‌ی معمارانه.

مکاتب معماری فلسفی

فلسفه‌ی معماری شاخه از فلسفه‌ی هنر است که در رابطه با زیبایی‌شنایی معماری و از لحاظ معنایی و ارتباطی در رابطه با فرهنگ است.در دوران باستان افلاطون تاثیر بسزایی در معماری گذاشته است، آرمان‌گرایی و نوافلاطونی در معماری بخشی از مدل هندسی کلاسیک کیهان‌شناسی است.در دوران مدرن بنا بر نظریه‌های میشل فوکو، معماری قادر به تنظیم قوانین زندگی جامعه است در نتیجه برای درک ارزش‌های انسانی و فرهنگ مهم است. در مبحث «اصلاح و تنبیه» فیلسوف بینتام محیط شفافی را برای زندانیان ارایه کرده است که هر زندانی در هر جایی تحت نظارت دایم است. با این حال معماری فلسفی بخشی از فلسفه‌ی هنر بوده که بدون تغییرات آوانگاری در بخشی از پارادایم زیبایی‌شناسی قابل تعریف نبوده است. در هنر مرتبط با تولیدات مکانیکی انبوه تصاویر، روش‌های نوینی به وجود آمد و همزمان سبک‌های معمارانه کانتراکتویسم و فوتوریسم خلق شد. سبک کوبیسم و فوتوریسم تبدیل به سامانه‌ی جدید‌ی از زیبایی‌شناسی شد که فرم‌های بوروتورالیسم و مکانیزه شده را به نمایش گذاشت که بسیار به ایده‌آل‌های مهندسی نزدیک بود.

معماری فلسفی شرق دور

در معماری فلسفی خاورمیانه در کشورهایی اسلامی نظیر ایران، افغانستان ، پاکستان و ترکیه معماری تبدیل به هنر آبستره شده است و در هنر اسلامی مردم به جای تصویرها و الله به جای تندیس‌ها قرار می گیرند. در این فلسفه معماری برای مردم و سازگار با شیوه‌ی زندگی و باورهای آن‌ها بوده است. معماری اسلامی در طراحی فضایی داخلی در تامین نور و تهویه‌ی فضای داخلی موفق بوده است. فلسفه‌ی معماری اسلامی در رابطه بین سادگی و آرایه‌پردازی عناصر مهم بنا به تعادل قابل ستایشی دست یافته است.

کتاب جملات معماری فلسفی

شوپنهاور معماری را به صورت ظرفیت‌های بیانی تعریف کرده است

که در رده‌ی پایین هنری نسب به موسیقی قرار گرفته است.

معماری ایده‌هایی درباره قابلیت‌های شکلی و طبیعی را بیان کرده است

و مدام درکشمکش با گرانش و قوه‌ی جاذبه و مقاومت مصالح برای استحکام و جلوگیری از فروپاشی ساختمان بوده است.

کتاب معماری فلسفی ، مقدمه‌ای آسان و جذاب برای پرسش‌های فلسفی در زمینه‌ی نظریه‌های معمارانه برای دانشجویان است.

عناوین کتاب عبارت است از :

نظریه‌ی ارسطو « تخیل بصری» و ارتباط آن با طراحی دیجیتال،

مسئله‌ی تصحیح اپتیکی ارایه شده توسط افلاطون ، نظریه‌ی هگل درباره‌ی روح زمانه و تحقیقات کانت درباره‌ی فضا و زیبایی‌شناسی.

در درجه‌ی اول بر روی فلسفه‌ی‌ قرن نوزدهم و بیستم تمرکز بوده است

تا چشم‌انداز وسیعی را درباره‌ی مسایل فلسفی در بحث‌های معماری معاصر باشد.